خواستم یک متن تحلیلی درباره سیل گلستان و همه موارد مشابهش بنویسم. چند خطی هم جلو رفتم. ولی آن قدر ذهن و دلم پر بود که وسطش از دستم در رفت و نتواستم سیل ذهنم را کنترل کنم. رئیس ذهنم معلوم نبود کجاست و استاندارش هم خارجه است. برای همین رهایش کردم و این متن هم به گورستان مطالب نصفه نیمه پیوست. شاید یک بار دیگر که اتفاقی رخ داد که پای سلبریتی ها، مسئولین بی مسئولیت و مردم گیج وسط بود، مطلب را از نو بنویسم و منتشر کنم. اما عجالتاً دو سه خط ابتدایی آن را داشته باشید تا ببینیم برای فرداها خدا چه می خواهد:

«یکی از تفریح هایم این است که وقتی یک اتفاقی رخ می دهد_از آن اتفاق ها که کلی سر و صدا به پا می کند_سعی می کنم بیرون از گود یک کنجی را پیدا کنم. زیراندازی پهن کنم و چیپس و پفک را روی آن بچینم و برای مدت زمان نه چندان کوتاهی به تماشای این نمایش بنشینم.»

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

علی کفیری نشریه پیک دانش رینگ لایت کلینیک های جراحی می‌نویسیم؛ ننویسیم چه کنیم؟! Valerie Jim در سریع ترین زمان کار درست رو انجام بده